من دردترا ای دل نگویم اشکاراباکسی
حالا که بازعاشق شده ای بایدکه بمیری
توهمان اتش جــــــامانده یک قافله ای
توهمان که بازدرآتش عشقی سوخته ای
درد دارد این دلم درد دردلیلی
راز دارد این دلم راز رازمجنون
عشق دارداین دلم عشق عشق شیرین
صبردارداین دلم صبر صبرایوب
چون غزالی تیرخورده این دلم
چون بهاری مرده این دلم
سوخته ازغم ودرد درون شعرهایت این دلم
سوختم ونمی دانم چراسوخته ام بهردلم
شعرازخانم مریم شجاعی
نظرات شما عزیزان: